پناه گاه. جای استوار. ملجاء. مأمن. ملاذ. ملوذه. حرز. شنصیر. مناص. مجعم. وزر. محجاء. ضبع. ملحص. سحن. ملاز. مثمل. مفازه. ملحج. لجاء. ملیز. معقل. مفزع. مفزعه. مأوی. مأواه. عوذ. عواذ. عیاذ. معاذ. معکد. معتصر. وعل. وغل. قلعه، پناه جای بر کوه که ازدشمن نگاهدارد. (منتهی الارب) ، بست
پناه گاه. جای استوار. ملجاء. مأمن. ملاذ. مِلوذَه. حرز. شنصیر. مناص. مجعم. وَزَر. محجاء. ضبع. مَلحَص. سِحن. ملاز. مَثمل. مفازه. مَلحج. لجاء. ملیز. مَعقِل. مفزع. مفزعه. مَأوی. مأواه. عوذ. عواذ. عیاذ. معاذ. مَعکد. مُعتصر. وَعْل. وَغل. قلعه، پناه جای بر کوه که ازدشمن نگاهدارد. (منتهی الارب) ، بست